مقدمه و بیان مسئله
پس از تجربه چهل انقلاب اسلامی بر کسی پوشیده نیست که انقلاب اسلامی بدون
مقاومت هرگز نمیتوانست به حیات خود ادامه دهد. ورود اندیشه مقاومت در ساختار فکری
انقلاب اسلامی و بنیانگذار آن، امام خمینی(ره) ریشه قرآنی دارد. قرآن در آیات
متعددی از زبان پیامبران آورده که آنان مأمور به پایداری و ثابتقدمی در عقیده و
اهداف آرمانی بودهاند و در دو آیه تصریح میکند که پیامبر خاتم(ص) موظف به
استقامت در انجام مأموریت خود است: «فَاستَقِم کما أُمرتَ» (هود:112) و «واستَقِم
کما أُمرتَ». (شوری:15) مقام معظم رهبری معتقدند که امام خمینی تفسیر میدانی و
عینی این آیات بودند:
«آن چیزی که امام را در هیئت یک مکتب، یک اندیشه، یک تفکّر، یکراه، مطرح کرد
برای زمان خود و در تاریخ... خصوصیت ایستادگی، مقاومت، عدم تسلیم در مقابل مشکلات
و موانع [بود]. در برابر طاغوتها امام مقاومت خودش را به رخ همه دنیا کشید....
امام بدون ذرّهای عقبنشینی در راه مبارزه ایستاد... قبل از پیروزی انقلاب....
امام [بعد از انقلاب] بازهم... مقاومت کرد.... امام حقیقتاً بسیاری از آیات قرآن
را با همین ایستادگی و مقاومت خود معنا کرد.... قرآن میفرماید «فَلِذالِکَ فَادعُ
وَاستَقِم کَما اُمِرتَ وَ لا تَتَّبِع اَهواءَهُم»،(شوری:15)». (امام خامنهای،
بیانات، 14/3 /98)
پس مقاومت راهبرد اساسی است که قرآن بر آن تأکید دارد، اما آیا استقامت به
معنای سخت بودن همیشگی است. آیا هرگز جایز نیست که نوعی نرمش در مقابله با دشمن
لحاظ شود. آیا همواره جنگ رودررو لازم است یا نه استفاده از ترفند هم بخشی از
تاکتیکهای راهبرد مقاومت است؟
با چنین نگاهی مسئله "نرمش قهرمانانه" (همان، 29/ 8/ 1392) و "مانور هنرمندانه" (همان، 14/ 6/
1392) بهعنوان یک "یک مهارت دیپلماتیک"، برای بهزانو درآوردن دشمن،
جای بحث دارد. مقام معظم رهبری برای "نرمش قهرمانانه" نمونه نشان داده و
فرمودهاند: «صلح امام حسن مجتبی علیهالسلام پرشکوهترین نمونه تاریخی آن به
شمار میرود». (همان، 22/ 5/1393)
پس کار امام حسن(ع) در لوای راهبرد استقامت و برای اجرای فرمان خدا مبنی بر
ایستادن در مقابل دشمن انجام شده است. البته، شرایط انقلاب اسلامی و امام حسن(ع)
بهکلی متفاوت است و آنچه باید موردتوجه باشد اصل حرکت تاکتیکی امام مجتبی(ع) در
اجری راهبرد مقاومت است. به همین دلیل باید بررسی شود که امام حسن با آن نرمش چه
کرده و چه هدفی را محقق کرده است؟
البته، فهم اقتضائات بسیار مهم است، بهگونهای که گاهی نرمش جایی ندارد؛
همانند وقتیکه دشمن میخواهد فرصت پیروزی را از سپاه حق بگیرد، رهبری بیدار محکم
میایستد و اجازه رخنه نمیدهد. امام خمینی(رحمه الله) در مورد کسانی که تلاش میکردند
ایران را وادار به صلح با صدام کنند، فرمودند: «هستند اشخاصی که میگویند که
بیایید صلح بکنیم، بیایید یک سازشی بکنیم. ما از تاریخ باید این امور را یاد
بگیریم؛ به حضرت امیر تحمیل کردند، مقدسین تحمیل کردند، آنهایی که جَبهِهشان
[پیشانیشان] داغ داشت و اَضَرّ (پرضررترین) مردماند بر مسلمین،... ما از آن قضیه
باید عبرت بگیریم... آن صلح تحمیلی که در عصر امام حسن واقع شد و آن حکمیت تحمیلی
که در زمان امیرالمؤمنین واقع شد، هر دویش به دست اشخاص حیلهگر درست شد». (صحیفه
امام، ج20، ص118 و 119)
فهم و تشخیص این حقیقت، همه را نیازمند رهبری الهی و مدیر و مدبر میکند تا
هدایت کند که در چه شرایطی نرمش جایز است و کجا خسارتبار، هدف از نرمش چیست و
نسبت نرمش و مقاومت چیست؟ مسئله پژوهش این است که آیا این اندیشه قابل دفاع قرآنی
هست؟ خاتم پیامبران و امام معصوم که قرآن ناطق و رفتار آنان تبیین عملی قرآن است،
در این مورد چه عملکردی داشتهاند؟
مفهوم شناسی
1. معنای مقاومت اسلامی
مقاومت به معنای عزم بر راه و روش، ایستادگی، ثبات، و پایداری بر راه راست و
حق آمده است. (راغب اصفهانی، 1412، ص690-692) این اصطلاح گرچه در قرآن با این ساخت
نیامده، ولی واژهای از ریشه همین لفظ، یعنی استقامت در قرآن آمده که مقصود از این واژه را بهخوبی میرساند. قرآن
در آیه 112 سوره هود خطاب به پیامبر میفرماید: «فاستَقِم کَما اُمرتَ و مَن تابَ
مَعَک»؛ حق تعالى رسول را گفت: راست باش اى محمّد چنان كه تو را فرمودهاند و نيز
آن مؤمنانى كه با تو به درگاه خداى آمدهاند»! (ابوالفتوح رازی، 1408، ج10، ص344-
345)
راست بودن که هدف از آن راست قامت بودن در راه هدف است، معنای مقاومت را روشن
میکند. همچنین گفته شده: استقامت، پایداری و مداومت در مسیر معین و یگانه است بهگونهای
که سالک هرگز به چپ و راست از مسیر حرکت منحرف نشود» (طبرسی، 1374، ج5، ص303) و
در مقام بندگی «انجام دادن تکالیف و ترک منهیات مطابق دستور و پایداری در این طریق
است». (طبرسی، 1374، ج5، ص304)
معنای غالب در واژۀ مقاومت، ایستادگی و مقاومت کردن در برابر چیزی است که
توازن و تعادل را برهم زده، خواه این عامل درونی باشد مانند امیال نفسانی یا
بیرونی، مانند بیماری یا تجاوز و اشغالگری (میرقادری؛ کیانی، 1391: 70).
مقام معظم رهبری که مبتکر نظریه مقاومت هستند، در پاسخ این پرسش که «معنای
مقاومت چیست»، میفرمایند:
«معنای مقاومت این است که انسان یک راهی را انتخاب کند که آن را راه حق میداند،
راه درست میداند، و در این راه شروع به حرکت کند و موانع نتواند او را از حرکت در
این راه منصرف کند و او را متوقّف کند». (سیدعلی خامنهای، بیانات، 14/3/ 1398)
با توجه به آنچه گفته شد، معنای مقاومت اسلامی روشن میشود. قید اسلامی در
واقع بیانگر راه حقی است که مقاومت برای تحقق آن صورت میگیرد. انقلاب اسلامی یعنی
جریانی که بر اساس مکتب الهی دنبال شده و نپذیرفتن ظلم و حمایت از مظلوم از اهداف
آن است. امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری، ماندن در این راه و پایداری بر اجرای
آن را هدف خود قرار دادهاند. مقصود از مقاومت اسلامی همان است که قرآن با تعبیر
"استقامت مطابق فرمان خدا"، آورده و همان وظیفهای است که «عبد اللّه
عبّاس گفت: هيچ آيت بر رسول(عليه السّلام) نيامد از اين آيت سختتر، و براى آن گفت
اصحابان را آنگه كه او را گفتند: يا رسول اللّه! پيرى به تو شتافت، گفت: «شيّبتني
سورة هود، سوره هود مرا پير بكرد». (ابوالفتوح رازی، 1408، ج10، ص345)
لازمه مقاومت سخت بودن است؛ خدای متعال در مورد اوصاف رسول خدا(ص) و همراهان
او میفرماید: «اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّارِ رُحَمآءُ بَینَهُم؛ در برابر کفّار
سرسخت و شدید، و در میان خود مهربانند. (فتح:29)
امام خامنهای در تبیین میفرمایند: «در مقابل کسانیکه با شما دشمنی میکنند
و دشمن شما هستند «اَشِدّاء» باشید؛ یعنی سخت باشید؛ مثل خاکریزِ نرم نباشید که
دشمن از هرجا خواست بتواند در شما نفوذ کند؛ مستحکم باشید، ایستاده باشید»
(بیانات، 19/ 10/ 1393).
اما شدید بودن هم باید درست فهمیده شود. امام خامنهای به عنوان یک مفسر
سیاستمدار الهی و حکیم اسلام شناس، شدید بودن در مقابل دشمن با ظرافتی خاص معنا
کردهاند:
«شدید و شدت به معنای سختی است؛ معنایش این نیست که حتماً بایستی دشمن را آدم
به کلی پامال کند و سرکوب کند؛ نه، یک وقت اقتضای سرکوبی دارد، یک وقت هم اقتضای
سرکوبی ندارد؛ اما در همه حال باید در مقابل دشمن سرسخت بود». (بیانات، 31/ 5/
1388)
تفاوت مقاومت و پرخاشگری
نکته قابل توجه در تعاملات سیاسی و مذاکرات بین المللی داشتن ادب و شخصیت قابل
احترام است. رعایت احترام و ادب در سخن گفتن، نامه نوشتن و هر نوع برخورد یک معیار
و مبنای اساسی در تعاملات و روابط جهانی است. بین تیز بودن، اقتدار داشتن و برخورد
تهاجمی با بیادبی و بیحرمتی فرق وجود دارد. بعضی برای اینکه قوی جلوه کنند سعی
میکنند حریف را تحقیر کنند یا با ناسزا گفتن او را تخریب کنند، ولی این روش غلط
است.
خدای تبارک و تعالی به مسلمانان امر میکند: «وَ لا تَسُبُّوا الَّذينَ
يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْمٍ
كَذلِكَ زَيَّنَّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلى رَبِّهِمْ مَرْجِعُهُمْ
فَيُنَبِّئُهُمْ بِما كانُوا يَعْمَلُون»؛ و معبودانى را كه كافران به جاى خدا
مىپرستند، دشنام ندهيد، كه آنان هم از روى دشمنى و نادانى خدا را دشنام خواهند
داد. اين گونه براى هر امتى اعمالشان را آراستيم [تا به كيفر لجاجت و عنادشان گمان
كنندكه آنچه انجام مىدهند نيكوست،] سپس بازگشت همه آنان به سوى پروردگارشان خواهد
بود، پس آنان را به اعمالى كه همواره انجام مىدادند، آگاه مىكند. (انعام: 108)
خالق هستی حتی به پیامبرش میآموزاند که در نسبت هدایت و گمراهی به مخالفان با
رعایت ادب و احترام باشد: «إِنَّا أَوْ إِيَّاكُمْ لَعَلى هُدىً أَوْ في ضَلالٍ
مُبينٍ» (سبأ: 24) و در زشت خواندن اعمال خصم با احتیاط سخن بگوید: قُلْ لا
تُسْئَلُونَ عَمَّا أَجْرَمْنا وَ لا نُسْئَلُ عَمَّا تَعْمَلُونَ. (سبأ: 25) در
یک قاعده کلی خدای متعال به متخلقترین بندهاش میفرماید: «ادْعُ إِلى سَبِيلِ
رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ
أَحْسَن»؛ [مردم را] با حكمت و اندرز نيكو به راه پروردگارت دعوت كن، و با آنان به
نيكوترين شيوه به بحث [و مجادله] بپرداز. (نحل: 125)
اين آيات ادب تعامل با دیگران را خاطرنشان مىسازد كه با رعايت آن، احترام به
مقدسات جامعه دينى محفوظ مانده و دستخوش اهانت و ناسزا و يا سخريه نمىشود، چون
اين معنا غريزه انسانى است كه از حريم مقدسات خود دفاع نموده با كسانى كه به حريم
مقدساتش تجاوز كنند به مقابله برخيزد و چه بسا شدت خشم او را به فحش و ناسزاى به
مقدسات آنان وادار سازد، و چون ممكن بود مسلمين به منظور دفاع از حريم پروردگار
بتهاى مشركين را هدف دشنام خود قرار داده در نتيجه عصبيت جاهليت، مشركين را نيز
وادار سازد كه حريم مقدس خداى متعال را مورد هتك قرار دهند لذا به آنان دستور
مىدهد كه به خدايان مشركين ناسزا نگويند، چون اگر ناسزا بگويند و آنان هم در مقام
معارضه به مثل به ساحت قدس ربوبى توهين كنند در حقيقت خود مؤمنين باعث هتك حرمت و
جسارت به مقام كبريايى خداوند شدهاند.
بر همین مبناست که رهبر حکیم انقلاب اسلامی معتقدند، یکی از اصول مهم در
تعاملات اجتماعی و سیاسی این است که:
«آرمانگرائی را با پرخاشگری اشتباه نکنیم؛ تصور نکنیم که هر کس آرمانگراتر
است، پرخاشگرتر و دعواکنتر است؛ نه. میتوان به شدت پابند به آرمانها و پابند به
اصول و به ارزشها بود، درعینحال پرخاشگر هم نبود. در آیهی شریفه میفرماید:
«اشدّاء علی الکفّار».(فتح:29) «اشداء» جمع «شدید» است. شدید یعنی سخت، سخت یعنی
نفوذناپذیر. هر جسمی که سختتر باشد، وقتی با جسم دیگری اصطکاک پیدا کرد، در آن
جسم دیگر اثر میگذارد، اما از آن جسم اثر نمیپذیرد. همهمان اینجوری باشیم؛
اشداء باشیم. اما شدید بودن، اثرگذار بودن، لزوماً به معنای دعواگر بودن و پرخاشگر
بودن نیست». (بیانات، 16/ 5/ 1391)
این اصل متعالی اخلاقی باید در یک نرمش قهرمانانه مورد توجه قرار گیرد، از اینرو
ایشان میفرمایند:
«گاهی نامههایی برای ارسال به این طرف و آن طرف میآورند و میخواهند كه من
نظر بدهم. من حرفهای تندش را خط میزنم. آقای دكتر ولایتی میدانند. بعضی از
تعبیراتی كه الان مسؤولان سرِ زبانشان است و در سخنرانیهای خود، اینجا و آنجا میگویند،
من نه در زمان ریاست جمهوری به زبان میآوردم و نه حالا به زبان میآورم. نمیخواهم
بگویم تندیهای بیوجه بكنید و بگویید: فلانی میگوید فحش بدهید. نخیر، اشتباه
نشود. در مسائل دیپلماسی و در سخنرانی، در اینجا و آن جا، نه من خودم اهل فحش
دادن هستم و نه این را به دیگران توصیه میكنم. من میگویم: شما تیزتر از شمشیر و
نرمتر از حریر و سختتر از سنگ و پولاد باشید. واقعاً دیپلماسی، دیپلماسیِ میدان
نرمشهای قهرمانانه است. نرم باشید؛ منتها نرمشی كه تیز است. نمیگویم بروید
بایستید بگویید مثلاً امریكای جنایتكار. غالباً وقتی تعبیرهای اینطوری در نامه میآید،
من خط میزنم. نه نامههایی كه خودم میخواهم بفرستم - آن را كه خودم مینویسم -
بعضی از نامههایی كه بناست فرستاده شود و من باید رویشان اعلام موافقتی بكنم،
وقتی پیش من میآید، این طور چیزها را من معمولاً حذف میكنم؛ چون دوست ندارم. این
روش را توصیه نمیكنم؛ اما باید قرص بایستید و محكم باشید». (بیانات، 15/ 7/ 1375)
بر این مبناست که لازم است در کنار صلابت، اقتدار، دوري از هيجان، پرهيز از
ايجاد التهاب و رعايت مقتضيات زمان در چارچوب هدف، اخلاق و ادب اسلامی نیز مراعات
شود.
2. معنای نرمش قهرمانانه
برای فهم معنای این اصطلاح که ابتکار مقام معظم رهبری است، باید به کلمات خود
ایشان مراجعه کرد. همچنین باید دقت کنیم تا دچار بدفهمی و یا ارائه معنای مغرضانهای
از اصطلاح یادشده نشویم. ایشان فرمودهاند:
«ما تعبیر "نرمش قهرمانانه" را به كار بردیم؛ یك عدّهای آن را به
معنی دست برداشتن از آرمانها و هدفهای نظام اسلامی معنا كردند؛ بعضی از دشمنان
هم همین را مستمسكی قرار دادند برای اینكه نظام اسلامی را به عقبنشینی از اصول
خودش متّهم كنند؛ اینها خلاف بود، اینها بدفهمی است» (بیانات، 29/ 8/ 1392).
ازاینرو، ايشان نیاز دیده که اصطلاح ابتکاری خود را توضیح دهند: «نرمش
قهرمانانه برخلاف برخی تفاسیر، معنای واضحی دارد که نمونهی آن در مسابقه کشتی نمایان
است. در این مسابقه که هدف آن شکست دادن حریف است اگر کسی قدرت داشته باشد اما
انعطاف لازم را در جای خود به کار نگیرد، قطعاً شکست میخورد، اما اگر انعطاف و
قدرت را بهموقع مورداستفاده قرار دهد پشت حریف را به خاک مینشاند» (بیانات،
22/5/ 1393).
پس، این نوع نرمش جزو نبرد است و هیچ فشار و کمبودی نرمش کننده را وادار به
اجرای این نقشه نکرده است. به همین جهت است که ایشان فرمودهاند:
«نرمش قهرمانانه به معنای مانور هنرمندانه برای دست یافتن به مقصود است؛ به
معنای این است كه سالك راه خدا - در هر نوع سلوكی- به سمت آرمانهای گوناگون و
متنوّع اسلامی كه حركت میكند، به هر شكلی و به هر نحوی هست، باید از شیوههای
متنوّع استفاده كند برای رسیدن به مقصود. «وِ مَن یُوَلِّهِم یَومَئِذٍ دُبُرَهُ
اِلّا مُتَحَرِّفاً لِقِتالٍ اَو مُتَحَیِّزاً اِلی فِئَةٍ فَقَد بآءَ بِغَضَبٍ
مِنَ الله»[1]؛
هرگونه حركتی - چه حركت به جلو، چه حركت به عقب - مثل میدان رزم نظامی، باید به
دنبال رسیدن به اهدافِ ازپیشتعیینشده باشد» (بیانات، 29/ 8/ 13929).
فرار از جنگ کاری زشت است که اسلام تنبیه و مجازات برای آن وضع کرده، ولی در
آیه مورد استشهاد رهبری، دو صورت از مسئله فرار در جنگ، استثناء شده كه در ظاهر
فرار است اما درواقع تاکتیکی برای جهاد مفید و مؤثر است: 1- صورتى كه از آن تعبير
به" مُتَحَرِّفاً لِقِتالٍ" شده است. "متحرف" از ماده
"حرف" به معناى کنارهگیری از وسط به اطراف و كنارههاست، منظور اين است
كه جنگجويان بهعنوان يك تاكتيك جنگى از برابر دشمن بگريزند و به كنارى بروند كه
او را به دنبال خود بكشانند و ناگهان ضربه غافلگيرانه را وارد کنند و يا بهصورت
جنگوگریز دشمن را خسته كنند و به قول عربها "الحرب کروفر؛ جنگ حمله و گریز
است". 2- جنگجويى خود را در ميدان تنها ببيند و براى پيوستن به گروه جنگجويان
فرار كند. (مکارم شیرازی1374، ج7، ص113) یعنی براى جابهجايى تاكتيكى و یا طراحی
حملهى دستهجمعی و یا اطلاعرسانى به مسلمانان و يا حفظ سنگر مهمتر و موقعيّت
بهتر، از مقابل دشمن بگریزد. (ن.ک: سیدقطب1412، ج3، ص1488- 1489).
این فرارها همان نرمش تاکتیکی برای پیروزی است و سبب حفظ نیروها و تاثیرگذاری
بیشتر آنهاست. فعال در خط مقدم نبرد سیاسی هم گاهی فرار دارد، ولی شمشیرش را نمیاندازد
و از صولت دشمن نمیترسد، بلکه چنان است که رهبری معظم فرمودهاند: «میگویم: شما
تیزتر از شمشیر و نرمتر از حریر و سختتر از سنگ و پولاد باشید، (پس) نرمشی كه تیز
است» (بیانات، 17/ 5/ 1375) مقصود است.
به طور خلاصه: «نرمش قهرمانانه در مقام اجرا، تاکتیک و مانوری هنرمندانه است
که توسط عناصر خط مقدم سیاست خارجی کشور اجرایی میشود و با کرّ و فرّ و نرمشی
تیز، اهداف نظام اسلامی تأمین میشود.
متعارف بودن نرمش در عالم
در نظام هستی نرمش برای رسیدن به هدف یک اصل است. در طبیعت، اگر آبی در مسیر
حرکت خود به سنگی برخورد کند، تسلیم نمیشود، بلکه ذره ذره سنگ را فرسایش میدهد و
راه خود را هموار میسازد. رهبر معظم انقلاب هنگامی که مقاومت را تعریف کرده،
توضیح داده:
«فرض کنید یکوقت در یک جادهای انسان به یک مسیلی برخورد میکند، به یک حفرهای
برخورد میکند، یا درحرکت در کوهستان که میخواهد مثلاً به قلّه کوه برسد، به یک
صخرهای برخورد میکند؛ بعضیها وقتیکه برخورد میکنند به این صخره یا به این
مانع یا به این دزد یا به این گرگ، برمیگردند، از ادامه راه منصرف میشوند؛ بعضی
نه، نگاه میکنند ببینند راه دُور زدن این صخره چیست، راه مقابله با این مانع
کدام است، آن راه را پیدا میکنند یا مانع را برمیدارند یا با یک شیوهی عاقلانه
از مانع عبور میکنند». (سیدعلی خامنهای، بیانات، 14/3/1398)
آن راه عاقلانه ممکن است نرمش باشد. به همین دلیل رهبر معظم انقلاب راهنمایی
کردهاند:
«ما مخالف با حركتهای صحیح و منطقی دیپلماسی نیستیم؛ چه در عالم دیپلماسی ،
چه در عالم سیاستهای داخلی. بنده معتقد به همان چیزی هستم كه سالها پیش اسمگذاری
شد "نرمش قهرمانانه"؛ نرمش در یك جاهایی بسیار لازم است، بسیار خوب است؛
عیبی ندارد». (بیانات، 26/ 6/ 1392)
پس، در مواجهه با دشمن لزوماً نباید به درگیری سخت فکر کرد. در میدان جنگ هر
رزمندهاند میداند که ایستادن در برابر گلوله مستقیم به معنای مرگ است. اگر همه
نیروهای یک جبهه، مقاومت را ایستادن بدون تاکتیک در مقابله گلوله بدانند، به یقین
خیلی زود شکست خواهند خورد. در عالم سیاست هم چنین است. پس اگر روش عرف جهانی این
است که حتی با دشمن خود مذاکره کرد، باید از این روش استفاده کرد، ولی باید در
مذاکره زیرک و قوی باشیم. بر همین اساس است که رهبری معظم تأکید کردهاند:
«عالَم دیپلماسی، عالَم لبخند زدن است؛ لبخند هم میزنند، مذاكره هم میكنند،
درخواست مذاكره هم میكنند، خودشان هم میگویند... آدم با دشمن مذاكره میكند!» (بیانات،
26/ 6/1392).
پس وقوع نرمش در عالم انسانی و بهخصوص سیاسی، متداول است و آنچه مهم است
شناخت نوع صحیح نرمش است.
تفاوت نرمش قهرمانانه و دیپلماسی انفعالی
با توجه به آنچه در تعریف و تبیین موضوع از نظر رهبری معظم بیان شد، روشن میشود
که ایشان در کنار نرمش، معتقدند در تعاملات سیاسی باید از سستی و ضعف نشان دادن به
شدت اجتناب کرد و انفعال در برابر دشمن را هرگز نمیپسندند. این یک اصل مهم در
نرمشی است که قید "قهرمانانه" دارد. امام خامنهای فرمودهاند:
«واقعاً دیپلماسی، دیپلماسیِ میدان نرمشهای قهرمانانه است. نرم باشید؛ منتها
نرمشی كه تیز است». (بیانات، 15/ 7/ 1375)
بر این اساس است که رهنمود داده: «یكی از خصوصیات این روحیه (انقلابی)، پرهیز
از حالت دفاعی در مسائل سیاسی است. هیچ موضع دفاعیای، موضع خوبی نیست؛ موضع بسیار
بدی است. موضع، باید موضع قوی و متعرّضانه باشد». (بیانات، 17/5/1375)
مرور تاریخ اسلام و مطالعه در قرآن کریم این اندیشه را تأیید میکند. مشرکان
تلاش و كوشش بسیار میکردند تا با رسول خدا(ص) وارد مذاکره شوند و با وعده و وعید
او را وادار به انعطاف و نرمش کنند. خدای متعال میفرماید: «وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ
فَيُدْهِنُونَ»؛ آنها دوست دارند نرمش نشان دهى تا آنها هم نرمش نشان دهند؛ نرمش
و انعطاف در صرفنظر كردن از قسمتى از فرمانهاى خدا به خاطر آنان. (قلم: 9)
در برابر دشمنی که این نوع خاص از نرمش سازشکارانه را میخواهد، چه باید کرد؟
خدا اول وظیفه را مشخص کرده، بعد روش دشمن را مطرح کرده است. در آیه قبل آمده:
«فَلا تُطِعِ الْمُكَذِّبِينَ»؛ از اين تكذيبكنندگان اطاعت و پيروى مكن. (قلم:
8) یعنی دشمنان تو دروغگویانند و حق را که میشناسند، دروغ معرفی میکنند. به
آنها هرگز اعتماد نکن و هیچ انعطافی نشان نده.
بعضى نقل كردهاند كه "وليد بن مغيره" كه از سران بزرگ شرك بود
اموال عظيمى به پيامبر(ص) عرضه داشت و سوگند ياد كرد كه اگر از آئينش بازگردد به
او خواهد داد! (قرطبى، ج10، ص6710)
از لحن آيات و آنچه در تاريخ آمده استفاده مىشود كه وقتى مشركان كوردل سرعت
پيشرفت اسلام را دیدند به فكر افتادند كه از طريق دادن امتيازاتى به پيامبر(ص)، او
را به نوعى سازش بكشانند، همانگونه كه روش همه طرفداران باطل در طول تاريخ است.
لذا گاه اموال عظيم، و گاه زنان زيبا، و گاه پست و مقام برجسته پيشنهاد مىكردند.
آنان دوست دارند كمى تو از دينت مايه بگذارى، كمى هم آنان از دين خودشان مايه
بگذارند، و هر يك در باره دين ديگرى مسامحه روا بداريد.
با اینکه در آیه هشتم به اجمال دشمن معرفی شد، ولی آیات بعد سیمای آنان را
مفصل ترسیم کرده که با ویژگیهای دشمنان امروز جمهوری اسلامی مطابقت دارد. از آیه
10 تا 15 سوره قلم، انسانهای پیچیدهای
معرفی شدهاند که برای رسیدن به مقاصد دنیایی خود از هیچ رفتاری رویگردان نیستند.
کسانی که از مقدسات مایه میگذارند و با سوگند و شعارهای زیبا خود را حق جلوه میدهند،
آنان که با بدگویی، سعايت و دو به هم زنى برای ایجاد مفسده بین اعضای جامعه انسانی
تلاش میکنند، جلوی رسیدن خیر به مردم را میگیرند و ملتها را از دادههای الهی
محروم میکنند، کسانی که ظلم و بيداد را از حد گذراندهاند و از هیچ تجاوزی به
حریم و حقوق دیگران ابا ندارند، کسانی که گناه و رواج فساد شاخصه آنان است، درشتخویان
و خشنهایی كه در راه باطل به هر خشونت و خصومتی دست مییازند. مردمانی که اصل و
نسب درستی ندارند و در پستی و شرارت مشهورند.
اینها کسانی هستند که سوگند یاد میکنند دنبال حقیقتند و خیر خصم خود را میخواهند.
اینان پيامبر(ص) را به کنار آمدن با خود و مداهنه دعوت مىكردند.
با این بیانات خدای متعال شدت زشتی انعطاف در برابر چنین دشمنانی را نشان داد.
قرآن بارها به پيامبر(ص) هشدار داده كه هرگز كمترين انعطافى در برابر اين
پيشنهادهاى انحرافى از خود نشان ندهد، و با اهل باطل هرگز مداهنه نكند و حتی از یک
کلمه وحی هم کوتاه نیاید: «...وَ احْذَرْهُمْ أَنْ يَفْتِنُوكَ عَنْ بَعْضِ ما
أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكَ»؛ ...و بر حذر باش كه تو را حتی از بعض آنچه خدا بر تو
نازل كرده منحرف نسازند. (مائده: 49)
خدای متعال حضرت ابراهیم و پیروان مؤمن او را الگوی عدم انعطاف در اصول و
مبانی معرفی کرده و از همه خواسته حتی در تعامل با قوم خود هم از اصول اغماض
نکنند: «قَدْ كانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ في إِبْراهيمَ وَ الَّذينَ مَعَهُ
إِذْ قالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآؤُا مِنْكُمْ وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ
دُونِ اللَّهِ كَفَرْنا بِكُمْ وَ بَدا بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةُ وَ
الْبَغْضاءُ أَبَداً حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَه»؛ مسلماً براى شما در
ابراهيم و كسانى كه با او بودند، سرمشقى نيكوست، آن گاه كه به قوم خود گفتند: ما
از شما و آنچه به جاى خدا مىپرستيد بيزاريم، ما به شما كافريم و ميان ما و شما
دشمنى و كينه تا زمانی که به خدای یگانه ایمان بیاورید، ادامه دارد. (ممتحنه: 4)
درست است که ابراهیم(ع) برای جلب نظر مشرکان و دشمنان عقیدهاش حتی با نمرود
هم مناظره و مذاکره کرده، ولی هرگز بر سر اساس انفعالی از خود نشان نداده و
نفرموده حال که نمیخواهید عقیده خود را تغییر دهید، به طور مسالمتآمیز با هم
زندگی کنیم و دشمنی را کنار بگذاریم.
بعضی از تحلیلگران استراتژیست همین نکته را در عصر ما مورد توجه قرار داده و
به تلاش دشمنان نظام اسلامی برای ایجاد موضع انفعالی و کشاندن مذاکرات از سطح "ایدئولوژی"
به سطح "استراتژی" و مادی کردن علل تقابل، اشاره کرده و یادآور شده که
سالها پیش آمریکاییها چشم انداز خود را فروپاشی شوروی، چین و ایران در نظر
گرفتند و سی سال تلاش کردند تا شوروی را به پای میز مذاکره کشاندند و آنها را به
"هم زیستی مسالمت آمیز" ترغیب و در نهایت راضی کردند و وارد عرصه زندگی
روسها شدند. شوروی از حوزه ایدئولوژیک به استراتژیک رفت و تقابل ایدئولوژیک تبدیل
به تقابل تعداد موشک و کلاهک هستهای شد و در نهایت لیبرالیسم و سرمایهداری کوتاه
نیامد و مارکسیست نابود شد. سوسیالیستها زانو زدند چون دست از حوزه ایدئولوژیک
خود برداشته بودند.
به نظر این تحلیلگر، چنین برنامهای در مورد چین و کوبا در حال اجراست. در
مورد ایران هم همین روش را دنبال میکنند. لیبرالیسم از موضع اعتقادی خود پایین
نمیآید او ایستاده و میخواهد ما را از سطح ایدئولوژی به سطح استراتژیک آورده و
دراین سطح به زمین بزند. (حسن عباسی، ۸/ ۵ / ۱۳۹۳ و ۱۶/ 5 / ۱۳۹۴9)
برای پیشگیری از وقوع چنین فاجعهای، رهبری معظم در دانشگاه افسرى و تربیت
پاسداری امام حسین(ع) در مورد مذاکره با دشمن تأکید کرده که هرچه دولت و ملّت
مقابل دشمن عقبنشینی کنند، او جلو میآید؛ زیرا آنها زیادهطلبند و به چیزی کمتر
از سلطه بر ملّتها قانع نمیشوند. ایشان بر اساس این شناخت فرمودهاند: «باید
دیوارهی مستحکمی از عزم و توکّل و اقتدار ملّی در مقابل آنها بهوجود آورد ... و
تنها راه مقابلهی با دشمن وقیح، عزم راسخ و عدم انفعال است». (بیانات: 30/ 2 /
1394)
با چنین بینش و عملکرد بر اساس آن، نرمش به جای انفعالی و ذلیلانه بودن،
قهرمانانه و مقدمه پیروزی خواهد بود.
بر اساس چنین بصیرتی امام خامنهای میفرمایند:
«در این سالها جبههبندیهای منطقهای و جهانی هم آشكار شده. البتّه نرمش و
انعطاف و مانور هنرمندانه و قهرمانانه در همهی عرصههای سیاسی، یك كار مطلوب و
مورد قبولی است، لكن این مانور هنرمندانه نبایستی به معنای عبور از خطوط قرمز، یا
برگشتن از راهبردهای اساسی، یا عدم توجّه به آرمانها باشد؛ اینها را باید رعایت
كرد». (بیانات، 14/ 6/ 1392)
ضرورت دشمن شناسی در نرمش
بر اساس آنچه بیان شد، یکی از مهمترین نکات قابل توجه در این نرمش خاص، شناخت
دقیق دشمن، نقشهها و برنامههای اوست. شناخت دشمن گاهی، شناخت تواناییهای اوست،
گاهی نوع نگاه و اعتقاد او به جبهه مقابل خود است. ما باید بدانیم که دشمن نسبت به
اعتقادات، مقدسات، آرمانها و اهداف ما چه نگاهی دارد. با درک این حقیقت راهگشا و
بصیرتآفرین ایشان در همان سخنرانی نرمش را مطرح کردهاند:
«ما مخالف با حركتهای صحیح و منطقی دیپلماسی هم نیستیم؛ چه در عالم دیپلماسی
، چه در عالم سیاستهای داخلی... اما این كشتیگیری كه دارد با حریف خودش كشتی میگیرد
و یك جاهایی به دلیل فنّی نرمشی نشان میدهد، فراموش نكند كه طرفش كیست؛ فراموش
نكند كه مشغول چه كاری است؛ این شرط اصلی است؛ بفهمند كه دارند چهكار میكنند،
بدانند كه با چه كسی مواجهند، با چه كسی طرفند، آماج حملهی طرف آنها كجای مسئله
است؛ این را توجّه داشته باشند». (بیانات، 26/ 6/ 1392)
خدای متعال میفرماید: «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ
وَ مِنْ رِباطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّكُمْ وَ
آخَرينَ مِنْ دُونِهِمْ لا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ يَعْلَمُهُمْ...»؛ و در برابر
آنان آنچه در قدرت و توان داريد از نيرو [و نفرات و ساز و برگ جنگى] و اسبان
ورزيده [براى جنگ] آماده كنيد تا به وسيله آنها دشمن خدا و دشمن خودتان ودشمنانى
غير ايشان را كه نمىشناسيد، ولى خدا آنان را مىشناسد بترسانيد. (انفال: 60)
پس، در چرخشها و نرمشها نه تنها دشمن آشکار، که دشمنان پنهان را نیز باید
مورد نظر قرار داد و توان و نیرو را برای دشمن پیدا و پنهان آماده کرد. دشمنانی که
بعضی از آنان را خدای متعال در سوره منافقون معرفی کرده است: «وَ إِذا
رَأَيْتَهُمْ تُعْجِبُكَ أَجْسامُهُمْ وَ إِنْ يَقُولُوا تَسْمَعْ
لِقَوْلِهِمْ...»؛ چون آنان را ببينى جسم و ظاهرشان [از آراستگى و وقار] تو را به
شگفت آورد، و اگر سخن گويند [به علت شيرينى و جذابيّت كلام] به سخنانشان گوش فرا
مىدهى. (منافقون: 4)
اما به لطف خدا این دشمنان به ظاهر
دوست و دورو ترسو و بزدلند؛ چنانکه در ادامه آیه میفرماید: «...كَأَنَّهُمْ
خُشُبٌ مُسَنَّدَةٌ يَحْسَبُونَ كُلَّ صَيْحَةٍ عَلَيْهِمْ هُمُ الْعَدُوُّ
فَاحْذَرْهُمْ قاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُون» [اما از پوچى باطن،
سبكمغزى و دورويى] گويى چوبهاى خشكى هستند كه به ديوارى تكيه دارند [و در حقيقت
اجسادى بىروحاند كه در هيچ برنامهاى اطمينانى به آنان نيست، از شدت بزدلى] هر
فريادى را به زيان خود مىپندارند. اينان دشمن واقعىاند؛ از آنان بپرهيز؛ خدا
آنان را بكشد؛ چگونه [با ديدن اين همه دلايل روشن از حق به باطل] منحرف مىشوند.
(منافقون: 4)
خدای متعال در این هشدار، این ترسوهای دنیا طلب را هم دشمن مسلمانان معرفی میکند
و از مؤمنان و رهبری جامعه اسلامی میخواهد که از آنان دوری کنند و در محفل اسرار
خود آنان را راه ندهند.
پس، پیروان قرآن و ارزشهای اسلامی باید بدانند که دشمنان با شاخصهای انقلاب
اسلامی؛ همانند امام خمینی(قدس سرّه) و اندیشههای او سر ستیز دارند و در مبارزه
با انقلاب میخواهند چنین بنیانهایی را نابود کنند؛ امام خامنهای در تبیین این
مهم میفرمایند:
«هیچ كس در چشم این دشمنان منفورتر از چهرهی درخشان و آفتاب فروزان امام
بزرگوار ما نبود؛ برایش احترام قائل بودند، امّا از ته دل دشمنش بودند؛ بهخاطر
اینكه ایستاده بود، بهخاطر اینكه امام با دو خصوصیّت بینظیر "بصیرت
كامل" و "قاطعیّت تمام" - هم خوب میدید و درست میفهمید، هم قاطع
میایستاد - سدّی بود در مقابل پیشرفت اینها و در مقابل ناخن زدن و نیش زدن و ضربه
زدن اینها؛ لذا با او دشمن بودند». (بیانات، 26/6/ 1392)
در ادامه ایشان روشن کردهاند که مشی دشمن تغییر نکرده و همان دشمنی که با
امام خمینی داشتند، با تمام ارزشهای نظام اسلامی دارند:
«امروز هم همینجور است؛ هر كسی كه در پایبندی به این ارزش اصولی و اصلی، یعنی
ارزشی كه هویّت سیاسی انقلاب را معیّن میكند: «لا تَظلِمونَ وَ لا تُظلَمون»
(بقره: 279)، پایبندتر باشد و بفهمد كه فهرست مشكلات تولیدشده و ایجادشدهی دشمنان
علیه نظام اسلامی در این چهارچوب میگنجد - هركسی با یك چنین بینشی و با ایستادگی
در این راه باشد - همانقدر برای آنها مبغوض است» (بیانات، 26/6/ 1392).
پس باید بدانیم که دشمن با چه چیز ما دشمن است. خدای متعال چهره دشمنان مؤمنان
را معرفی کرده و به کسانی که به آنها علاقه نشان میدهند هشدار میدهد: «يا أَيُّهَا
الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا بِطانَةً مِنْ دُونِكُمْ لا يَأْلُونَكُمْ
خَبالاً وَدُّوا ما عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضاءُ مِنْ أَفْواهِهِمْ وَ ما
تُخْفي صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآياتِ إِنْ كُنْتُمْ
تَعْقِلُون؛ اى اهل ايمان! از غير خودتان براى خود محرم راز نگيريد؛ آنان از هيچ
توطئه و فسادى درباره شما كوتاهى نمىكنند؛ شدت گرفتارى و رنج و زيان شما را دوست
دارند؛ تحقيقاً دشمنى [با اسلام و مسلمانان] از لابلاى سخنانشان پديدار است و
آنچه سينههايشان [از كينه و نفرت] پنهان مىدارد بزرگتر است. ما نشانهها [ىِ
دشمنى و كينه آنان] را اگر مىانديشيد براى شما روشن ساختيم. (آل عمران: 118)
در آیه بعد خدای متعال مؤمنان را از ارتباط محبتآمیز با کینهتوزان برحذر
داشته: «ها أَنْتُمْ أُولاءِ تُحِبُّونَهُمْ وَ لا يُحِبُّونَكُمْ وَ تُؤْمِنُونَ
بِالْكِتابِ كُلِّهِ وَ إِذا لَقُوكُمْ قالُوا آمَنَّا وَ إِذا خَلَوْا عَضُّوا
عَلَيْكُمُ الْأَنامِلَ مِنَ الْغَيْظِ قُلْ مُوتُوا بِغَيْظِكُمْ إِنَّ اللَّهَ
عَليمٌ بِذاتِ الصُّدُور»؛ شما كسانى هستيد كه آنها را دوست مىداريد، اما آنها
شما را دوست ندارند، در حالى كه شما به همه كتابهاى آسمانى ايمان داريد (اما آنها
به كتاب آسمانى شما ايمان ندارند) و هنگامى كه شما را ملاقات مىكنند (به دروغ)
مىگويند ايمان آوردهايم، اما هنگامى كه تنها مىشوند از شدت خشم بر شما سر
انگشتان خود را به دندان مىگزند، بگو: بميريد با همين خشمى كه داريد، خدا از
(اسرار) درون سينهها آگاه است. (آل عمران: 119)
دشمنان مؤمنان حسودند و سربلندی و بهرهمندی آنان را نمیتوانند ببینند: «أَمْ
يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ...»؛ به مردم در
برابر آنچه خدا از فضلش به آنها بخشيده، حسد مىورزند... (نساء: 54)
قرآن به نیکی راه و روش تعامل با دشمن را روشن کرد. پس، در مسیر دشمن شناسی
باید مواظب تمام سخنان و رفتارهای دشمن بود و در یک چارچوب کلان و منطقی مواضع و
رفتارهایش را به دقت، بررسی کرد. دشمنان انقلاب ما ابایی از بیان دشمنی با ما
ندارند. رهبر معظم انقلاب در خاطرهای فرموده:
«به یكی از این سیاستمداران غربی...
گفته بودند شما كه میخواهید مذاكره بكنید با ایران، دشمن است ایران؛ گفته
بود: آدم با دشمن مذاكره میكند... یعنی اقرار به دشمنی با ایران؛ صریح میگویند.»!
(بیانات، 26/ 6/ 1392)
بر اساس آنچه بیان شد، مهم این است که علت دشمنی را بفهمیم تا در مذاکره و
نرمش از معیارها تخطی نکنیم. امام امت اسلامی در عصر حاضر میفرمایند:
«علتِ دشمنی، اشخاص نیستند، علتِ دشمنی، این حقیقت و این هویّت است. همهی
آنچه كه میگویند در این چهارچوب باید تفسیر و تحلیل بشود، در این چهارچوب باید
فهمیده بشود». (بیانات، 26/ 6/ 1392)
اگر دشمن شناسی با بصیرت کامل و عالمانه انجام شود، تاکتیک مناسب در هر عصر و
شرایطی انتخاب خواهد شد و ابتکار عمل دست جبهه مقاومت خواهد بود. اگر دولتها و
مدیران اجرایی ابتکار لازم را نداشته باشند، نتیجه گرفتن سخت خواهد شد. به همین
جهت مقام رهبری دست مجریان سیاست را در اجرای تاکتیک بازگذاشته و میفرمایند:
«البتّه هر دولتی، هر شخصی، هر شخصیّتی، روشهایی دارند، ابتكاراتی دارند، این
ابتكارات را انجام خواهند داد و [كار] پیش خواهد رفت». (بیانات، 14/ 6/ 1392)
با رعیت این مهم، نرمش قهرمانانه، نه تخاصم جاهلانه است و نه سازش منفعلانه؛
بلکه تاکتیکی معقول، سازمان یافته و سنجیده است که به قهرمان شدن منجر خواهد شد.
نمونههایی از نرمش
قهرمانانه در راه رسیدن به هدف مقاومت
پؤوهش نشان میدهد که نرمش قهرمانانه نقش کلیدی در رسیدن به هدف مقاومت دارد.
چند نمونه از نرمشهای موفق معصومان را ارائه میکنیم:
1. نرمش پیامبر(ص) در برابر
مشرکان قریش
صلح حدیبیه در اثر مذاکره بین رسول خدا(ص) و مشرکان به دست آمد. قرآن در سوره
فتح به این صلح اشاره کرده است. این سوره که با «إِنَّا فَتَحْنا لَكَ فَتْحاً
مُبيناً » آغاز میشود، در بخش قابل توجهی به برکات صلح حدیبیه اشاره دارد. اولا
یک صلح را خدای متعال "فتح مبین" مینامد، تعبیری که قرآن راجع به هیچیک
از جنگهای پیروزمند پیامبر نکرده است. نرمشی که بعض مفسران به تبع قرآن آن را
"فتح حديبيه" نام نهادهاند.(طبرسی، 1374، ج4، ص132) بعضی از اصحاب رسول خدا(ص) در بازگشت از حدیبیه بدون
انجام عمره، در مقابل حضرت که از نزول سوره فتح خوشحال بود ایستاد و گفت: این چه
فتح و پیروزی است؟ از زیارت خانه خدا منع شدیم و قربانیهایمان بازگشت! رسول
خدا(ص) فرمود:
«این سخن بسیار زشت است، این پیروزی "اعظم الفتوح"بود». (حویزی، 1415، ج5، ص48)
بر اساس این نقل، رسول خدا(ص) به نکات مهمی که پیامد این نرمش و تاکتیک بود
اشاره کردند:
«مشرکان راضی شدند که شما را از سرزمین خود به خوبی و خوشی دور کنند (بدون جنگ
و خونریزی)، از شما چیزی بخواهند (و با چیزی دادن چیزی درخواست کنند)، تمایل پیدا
کردند به شما امان بدهند و از شما رفتاری (غیر از جنگ و ستیز) دیدند که خوشایند
آنها نبود». (حویزی، 1415، ج5، ص48)
بعضی نیز گفتهاند: فتحى بزرگتر از حديبيه نبوده؛ زیرا سبب شد مشركان با
مسلمانان در آميختند و سخنانشان را شنيدند و اسلام در دلهايشان جا گرفت و در مدت
سه سال جمع بسيارى مسلمان شدند و شمار طرفداران اسلام زياد شد. (طبرسی، 1374، ج4،
ص132)
این نرمش قهرمانانه برای پیامبر و مسلمانان برکات فراوان دیگری هم داشت:
این صلح نشانه اعتراف قریش به حکومت
پیامبر بوده و مسلمانان را از جنگهای مکرر قریش نجات داد؛ شوکت قریش را شکست؛
مجال بروز کینههای قریش نسبت به پیامبر گرفته شد؛ پس از صلح بود که پیامبر
توانستند با خاطری آسوده به سراغ یهودیان رفته و قلعههای خیبر را فتح نمایند، پس
از صلح بود که پیامبر طی نامههایی به سران قدرتهای بزرگ وقت، آنان را با لحنی
قاطع به اسلام دعوت نمایند؛ پس از صلح بود که پیامبر سپاهی عظیم را به سرحدات روم
فرستادند؛ پس از صلح بود که جمع کثیری به اسلام گرویده و مسلمان شدند و سرانجام پس
از صلح بود که مکه فتح شد.
2. نرمش امام حسن(ع) در برابر
معاویه
رهبری معظّم توضیح دادهاند که: «امام حسن علیهالسلام براي برداشتن نقاب از
چهره زشت امویان و زدودن لعاب رنگینی که معاویه بر روي خود کشیده بود، شرایطی
فراهم کرد و کاري کرد که معاویه و دیگر قهرمانان باند اموي با همان واقعیت جاهلی و
با همان دلهاي بیگانه از روح اسلام و سینههاي پرکینهای که لطف و محبتهاي اسلام
سر مویی از کینههاي بدر و حنین را از آن نزدوده بود، به مردم معرفی شوند». (آل
یاسین، 1371، ص9)
نکته قابلتوجه در این بیان، توجه به بُعد تاکتیکی و هدفگذاری در نرمش است. امام(ع)
در عین اینکه از نظر نیرو و امکانات سخت در مضیقه بودند، ولی تاکتیک نرمش را بسیار
دقیق اجرا کردند و توانستند شقاوت و فساد درونی بنیامیه را برملا کنند:
«روش امام حسن علیهالسلام به حقیقت انقلابی کوبنده بود در پوشش مسالمتی
اجتنابناپذیر و فراهم آمدهی شرایطی خاص، یعنی درهمآمیخته شدن حق و باطل و مسلح
شدن باطل به حربههاي خطرناك و قدرتی عظیم» (همان).
امام حسن یک اسوه است، زیرا حضرت از جانشینان پیامبر(ص) است که خدای متعال بر
اسوه بودنش برای همه پیروانش تا پایان تاریخ تصریح و تأکید کرده است. (احزاب:21)؛
ولی چنان نه اولین مجری تاکتیک نرمش بوده و نه آخرین است، چنانکه رهبری میفرمایند:
«امام حسن علیهالسلام نخستین پدیدآورنده این "خطمشی" نبود؛ همچنان که
به کار بستن این روش به او ختم هم نشد. او این روش را از گذشتگان خود گرفت». (آل
یاسین، 1371، ص9)
پس، مهم این است که ما اصل "خطمشی" را بفهمیم و به اقتضای زمان و
شرایط خود، مسالمت یا نرمش را اجرایی کنیم.
3. نرمش امام رضا(ع) در
برابر مأمون
نمونه دیگر نرمش امام رضا (ع) در برابر مأمون عباسی است که نتایج بسیار والایی
داشت؛ از جمله:
الف) ایجاد فرصت برای امام(ع)، خاندان و یارانش برای تبیین مَعالم دین، احیای
سنت پیامبر و نشر و ترویج منش و روش اهل بیت علیهمالسلام در عرصههای سیاسی و
اجتماعی؛ ب) فراهم شدن فرصت برای علویان و انقلابیونِ شکست خورده در قیامها در
جهت بازسازی خود و بسیج نیرو و توانمندیها؛ ج) سخن گفتن آشکار از امامت بر مبنای
امامیه در سطح گسترده در جهان اسلام و دریدن پردهی غلیظ تقیه و رساندن پیام امامت
به گوش همهی مسلمانان؛ د) اعتراف گرفتن از دشمن برای حقانیت امام؛ چنانکه مأمون
فضایل اهل بیت را برمیشمرد و از مظلومیت اهل بیت علیهمالسلام و از ستمهای حاکمان پیشین بر آن خاندان سخن میگفت؛
ه) به رخ کشیده شدن توان علمی و فکری امام مورد نظر تشیع در مناظرههای آزادانه و
ثمرات دیگری که باید با مطالعه عنوان کرد. همه اینها با یک نرمش حاصل شده و سرسختی
نتیجهاش از دست رفتن همه این برکات بود. اینکه امام(ع) الگوی زندگی صحیح در همه
عرصههاست، در چنین رفتارهایی حقانیتش به روشنی آشکار میشود. (حکیم و حسینی ۱۳۸۵؛
جلد دهم؛ سید علی خامنهای، 18/ ۵/ ۱۳۶۳)
با توجه به تعالیم قرآن و چنین تجربههای تاریخ اسلام، میگوییم نرمش
قهرمانانه ابزاری مهم برای تامین اهداف یک نظام مبتنی بر عقلانیت است. بر این پایه
گفته شده که چنین نرمشی، قهرمانانه و مانوری هنرمندانه برای دست یافتن به مقصود
است. رهبر الهی انقلاب اسلامی که مطالعات دقیقی در تعالیم وحی و زندگی سیاسی
پیامبر(ص) و اهل دارند، از چنین سیره و تفکری برداشت کردهاند که:
«سالك راه خدا - در هر نوع سلوكی - به سمت آرمانهای گوناگون و متنوّع اسلامی
كه حركت میكند، به هر شكلی و به هر نحوی هست، باید از شیوههای متنوّع استفاده
كند برای رسیدن به مقصود». (بیانات، 29/ 8/1392)
بر همین اساس است که خدای متعال نرمش قهرمانانه و عقب نشینی تاکتیکی را مجاز
کرده است. (انفال: 16)
به نظر رهبر قرآن شناس انقلاب اسلامی آنچه مهم است این است که:
«هرگونه حركتی - چه حركت به جلو، چه حركت به عقب - مثل میدان رزم نظامی، باید
به دنبال رسیدن به اهدافِ از پیشتعیین شده باشد». (بیانات، 29/ 8/ 1392)
برای تأمین همین هدف است که در جنگ، مکر و حيله جایز است و همیشه نباید تمام
قدرت را به کار گرفت. تعبیر معرفی از رسول خدا(ص) نقل شده: «الحرب خدعة» (طوسی،
ج6، ص163) علی(ع) در مبارزه با "عمرو بن عبد ود"، وقتی او از جنگ با
جوانی مثل او ابراز ناراحتی میکرد، علی(ع) به او فرمود: ولی من دوست دارم تو را
بکُشم، عمرو خشمگین شد و به حضرت حمله کرد، علي عليه السلام بلافاصله فرمود: من
نیامدم با دو نفر مبارزه کنم، عمرو به پشت سرش نگاه کرد که ببیند نفر دوم کیست که
به پشتیبانی او آمده است، در همین لحظه علی(ع) پرید و او را با شمشیر زد، عمرو
گفت، حیله کردی، حضرت فرمود: «الحرب خدعة». (ابن قدامه، (بیتا)، ج10، ص397)
امام(ع) با یک تاکتیک کوچک قویترین مرد عرب را به زانو دراورد. نرمش در
اندیشه امام خامنه چنین تاکتیک و نقشهی پیروزی بخشی است.
پس، این نوع نرمش یک برنامه و تاکتیک برای دستیابی به هدف است و در سراسر
زندگی؛ چه زندگی روزمره انسان الهی و چه در میدان نبرد، باید مورد استفاده قرار گیرد. آنچه مهم است
برنامه داشتن و هماهنگ بودن در اجرای راهبرد مقاومت با استفاده از تاکتیک عملیاتی
دقیق است، چنانکه امام خامنهای در بخشی از سخنان خود در تبیین تاکتیک نرمش
فرمودهاند:
«برای هر نظامی اهدافی وجود دارد؛ نظام اسلامی در هر مرحلهای یكی از این
اهداف را دنبال میكند، برای پیشرفت، برای رسیدن به نقطهی تعالی و اوج، برای
ایجاد تمدّن عظیم اسلامی؛ باید سعی كند به این هدف در این مرحله برسد. البتّه
مرحلهگذاری است، قطعه قطعه است. راهنمایان و هادیان و متفكّران و مسئولان مربوط،
این قطعات را معیّن میكنند، هدفگذاری میكنند، حركت جمعی آغاز میشود. همه باید
تلاش كنند كه هر حركتی در هر مرحلهای به اهداف خودش برسد. این آن نظامِ صحیحِ
حركتِ منطقی [است]. این را همهی فعّالان عرصه سیاست و مدیریّت كلان كشور باید
همواره به یاد داشته باشند؛ آحاد مردم، شما عزیزانِ بسیجی - فعّالان عرصهی بسیج -
هم باید این را همواره به یاد داشته باشید». (بیانات، 29/ 8/ 1392)
پس، گر چه نرمش، یک تاکتیک در راهبرد مقاومت برای رسیدن به هدف است، ولی
موفقیت در یک مجموعه برنامه حاصل میشود.
نتیجه
مقاومت در انجام مأموریت بر اساس اندیشه الهی و وحیانی اصلی اساسی و راهبردی
است، ولی در اندیشه قرآن بنیان امام خامنهای، این حقیقت مستلزم سرسختی دائمی
نیست، بلکه رسیدن به هدف مستلزم داشتن برنامه است که در آن تاکتیکها و روشهای
مختلفی ممکن است لحاظ شود. از جمله این تاکتیکها نرمش قهرمانانه است که فهم درست
و رعایت اصول و ضوابط آن میتواند منافع ملی و عزت و سربلندی جبهه مقاومت را تضمین
کند. امام خامنهای علاوه بر ترسیم راهبرد، ابعاد، زوایا، اصول و ضوابط لازم
الاجرای تاکتیک را بیان کرده که در صورت عملیاتی شدن این دیپلماسی هنرمندانه منافع
مادی و معنوی نظام اسلامی در جهان تأمین خواهد شد. رهبری معظم، علاوه بر تبیین
مفهومی، ملاکهای تعامل با اجانب را بر اساس تعالیم وحیانی ترسیم کرده و رعایت ادب
و نزاکت را در گفتهها و نوشتهها لازم دانسته و در عین حال بر سخت بودن و دشمن
شناسی دقیق تکیه کردهاند. ایشان که نرمش را لازمهٴ پیشبرد اهداف سیاسی میدانند، بر سخت و تیز بودن و پایبندی
به مبانی اساسی تأکید خاص دارند. افزون بر این به مدیران سیاسی میدان داده تا به
سبک خود تاکتیک را عملیاتی نموده و از مردم، به ويژه نیروهای تأثیرگذار، خواستهاند
که همکاری و همدلی لازم را داشته باشند. در صورت رعایت راهکارهای تبیین شده، نرمش
مورد نظر ایشان قهرمانی را در پی خواهد داشت.
منابع
قرآن
صحیفه سجادیه، تهران، انتشارات اسلامیه.
آل یاسین، راضی؛ (1371)، صلح امام حسن پر شکوهترین نرمش قهرمانانه تاریخ،
ترجمه سید علی خامنهای، تهران: آسیا.
ابن قدامه، عبدالله، المغنی، (بیتا)، بیروت، دارالکتب العربی للنشر والتوزیع.
ابوالفتوح رازى حسين بن على؛ (1408ق)،
روض الجنان و روح الجنان فى تفسيرالقرآن، تحقيق: دكتر محمد جعفر ياحقى- دكتر محمد
مهدى ناصح، مشهد، بنياد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى.
امام خمینی، روح الله؛ (1378ش)، صحيفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار
امام خمینی(قدس سرّه).
حکیم، منذر، و شهابالدین حسینی؛ (1385)، پیشوایان هدایت، جلد دهم «حضرت امام
رضا(ع) ثامنالائمه»، قم: مجمع جهانی اهل بیت (ع).
حویزی، عبدعلی بن جمعه؛ (1415ق)، تفسير نور الثقلين، تحقیق: رسولی محلاتی، قم،
انتشارات اسماعیلیان.
خامنهای، سیدعلی؛ مجموعه سخنرانیها، وب سایت: http://farsi.khamenei.ir/speech
خامنهای، سیدعلی، پیام به کنگرهی علمی بینالمللی امام علیبنموسیالرضا(ع)18/
5 /۱۳۶۳، Khamenei.ir.
سیدبن قطب؛ (1412ق)، فی ظلال القرآن، بیروت، دارالشروق.
طبرس، فضل بن حسن؛ (1372)، مجمع البیان، تهران، انتشارات ناصر خسرو.
طوسی، محمدبن حسن؛ (1365)، تهذیب الاحکام، تحقیق: سیدحسن موسوی خرسان، تهران،
دارالکتب الاسلامیه.
عباسی، حسن، سخنرانی، دانشگاه تبریز، ۸/ ۵/ ۱۳۹۳، کد خبر ۳۶۵۳۷۵ و سخنرانی،
دانشگاه امیرکبیر، 16 / 5 / 1394، شناسه خبر: ۴۳۰۹۱۶، خبرگزاری دانشجو، snn.ir.
قرطبى، محمدبن احمد؛ (1364)، الجامع لاحکام القرآن، تهران، انتشارات ناصر
خسرو.
مکارم شیرازی، ناصر و همکاران؛ (1374)، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب
الاسلامیه.
میرقادری، کیانی (1391)، «مقاله بن مایه های ادبیات مقاومت در قرآن»، دوره 01،
شماره 1، تابستان.